عشقولانه *عشق خاموش

عشق یاخیانت تنفر یا دوست داشتن

عشقولانه *عشق خاموش

عشق یاخیانت تنفر یا دوست داشتن

عکس خودم.ودر مورد خودم

سلام . سلامی به گرمی دستانم . دستانی که از شدت دوریت. سر از کویر در آورده . سلامی به زلالی اشکانم که گونه های کویری ام را سیراب میکند . سلامی به سیاهی چشمانم که سیاهی یادت را در آن گذاشتی. سلامی به لرزانی لبانم که از اشتیاق بوسه گرفتن هنوز گرم است . سلامی به تو به تویی که نه می شناسمت و نه تورا به خاطر میاورم . بلکه از امروز تنها بودن و به کوچه خیره شدن را به خاطر میاورم . دوستش دارم و میپرستمش   

با عرض خوش امد گویی به شما دوست عزیز

من محسن ۲۵/۲/۶۵ ساله از شهر مقدس مشهد فعلا با خانواده زندگی میکنم دیپلم کامپیوتر را گرفتم وبه خواربار فروشی مشغولم

ولی بگذارید از دل شکسته ام بگویم که نامردومانی تنها گذاشتن و رفتند

این دل شکسته من خیلی پره ولی نمی خواهم سر شما رو بدرد بیارم وبه غصه های شما غصه ای اضافه کنم

فقط چند بیت در مورد این نامردومان گفته ام وبعد از خواندن نظر هم بدهید تا من با امیدی بیشتر وبلاگم را طراحی کنم

 

مگه من عاشق نبودم

مگه من تو رو همیشه

تو خاطرات نداشتم

چرا به دلم تو نا رو می زنی

قلبم ومی شکنی باز وسله مزنی

به خدا می رم پیش امام رضا نفرین کنم

ولی باز دلم نمی یاد" چون تو در یاد منی

ولی این رسمش نبود م و تنها بزاری

 محسن سمیع زاده