از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد.خدا فرمود:خودت باید آنها را رها کنی. از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا دهد.فرمود: لازم نیست، روحش سالم است؛ جسم هم که موقت است. از او خواستم لااقل به من صبر عطا کند.فرمود: صبر، حاصل سختی و رنج است. عطاکردنی نیست، آموختنی است.گفتم: مرا خوشبخت کن.فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو. از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.فرمود: رنج از دلبستگیهای دنیایی جدا و به من نزدیکترت میکند. از او خواستم روحم را رشد دهد.فرمود: نه تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافیات را هرس میکنم تا بارور شوی.از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم.فرمود: برای این کار من به تو زندگی دادهام. از خدا خواستم کمکم کند همانقدر که او مرا دوست دارد، من هم دیگران را دوست بدارم.خدا فرمود: آها، بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد
وصیت نامه زیبای حسین پناهی
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است. بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند! روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند. شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد! در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم.